در گفت وگوی خبرگزاری شبستان با عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی مطرح شد؛

امام خمینی (ره) با بازتعریف رابطه دین و سیاست، جهان را تحت تأثیر قرار داد

لک‌زایی گفت: امام خمینی(ره) در شرایطی که تمام جریان‌های جهانی و منطقه‌ای به سمت سکولاریزاسیون پیش می‌رفتند، با تکیه بر مبانی عمیق فلسفی-عرفانی، درک صحیح از نیازهای جامعه اسلامی و شناخت دقیق از آسیب‌های سکولاریسم به بازتعریف رابطه دین و سیاست پرداخت و توانست الگویی جدید از حکمرانی دینی را ارائه دهد که هم مورد استقبال مردم قرار گرفت و هم تأثیرات جهانی برجای گذاشت.

«شریف لک‌زایی» در گفت‌وگو با خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان، در مورد شرایط و زمینه‌های تاریخی شکل‌گیری اندیشه امام خمینی (ره) درباره پیوند میان دین و سیاست اظهار کرد: در این رابطه باید به تحلیل چندسطحی از وضعیت آن دوران پرداخت؛ اولین مساله در سطح داخلی (ایران عصر پهلوی) تعریف می شود؛ از یک سوی نظام سیاسی موجود، نمونه بارز «سکولاریسم پوشیده» بود که با وجود تظاهر به اسلام، در عمل سیاست‌های غرب‌گرایانه و ضد دینی را دنبال می‌کرد؛ نهادهای دینی را به حاشیه رانده بود؛ و پروژه مدرنیزاسیون آمرانه را بدون توجه به ارزش‌های اسلامی پیش می‌برد. از سوی دیگر وابستگی شدید به غرب، استقلال سیاسی کشور را نیز مخدوش کرده بود.

عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ادامه داد: مساله دوم اینکه در سطح منطقه‌ای (جهان اسلام) اکثر کشورهای اسلامی یا تحت استعمار مستقیم بودند یا به حکومت‌های سکولار (مانند ترکیه آتاتورک) تبدیل شده بودند یا اسلام را صرفاً به عنوان نماد هویتی و بدون نقش آفرینی در حکمرانی به کار می‌بردند؛ درواقع به یک پوسته ظاهری از اسلام عمل می کردند؛ از سوی دیگر مساله سوم در سطح جهانی (نظام بین‌الملل) مطرح می شد چراکه نظام دو قطبی حاکم، هر دو جریان اصلی را نمایندگی می‌کرد؛ یعنی بلوک شرق با ایدئولوژی مارکسیستی ضد دین و در بلوک غرب با لیبرالیسم سکولار و جدایی دین از سیاست؛ البته جریان تمدن غرب (به تعبیر امام موسی صدر) به عنوان تمدنی مادی‌گرا و غیر دینی و غیراخلاقی، سکولاریسم را تقویت می‌کرد.

امام خمینی با تأسی از مکتب ملاصدرا به این نتیجه رسید که سیاست بدون دین مانند جسم بدون روح است

وی تصریح کرد: امام خمینی(ره) با الهام از حکمت متعالیه ملاصدرا، عرفان اسلامی، و فقه سیاسی شیعه به این نتیجه رسید که سیاست بدون دین مانند «جسم بی‌روح» است (به تعبیر ملاصدرا) و احکام اسلام بدون تشکیل حکومت قابل اجرا نیستند و استقلال واقعی در گرو پیوند دین و سیاست است. درواقع امام راحل در چنین شرایطی به نظریه‌پردازی پرداخت؛ اما در واکنش جهانی به این اندیشه «میشل» فوکو فرانسوی انقلاب ایران را «روح یک جهان بی‌روح» خواند و امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان آن را «ندای پیامبران در جهان فاقد معنویت» توصیف کرد و «تدا اسکاچپل» به بازسازی نظریه انقلاب خود همت گذاشت و بر این نظر تأکید کرد که انقلاب ها ساخته می شوند.

این پژوهشگر گفت: در هر حال امام خمینی(ره) در شرایطی که تمام جریان‌های جهانی و منطقه‌ای به سمت سکولاریزاسیون پیش می‌رفتند، با تکیه بر مبانی عمیق فلسفی-عرفانی، درک صحیح از نیازهای جامعه اسلامی و شناخت دقیق از آسیب‌های سکولاریسم به بازتعریف رابطه دین و سیاست پرداخت و توانست الگویی جدید از حکمرانی دینی را ارائه دهد که هم مورد استقبال مردم قرار گرفت و هم تأثیرات جهانی برجای گذاشت.

تحلیل ریشه‌های معنوی و سیاسی در نگرش امام خمینی به رویدادهای تاریخی

لک‌زایی در ادامه درباره خاستگاه‌های فکری-عملی و نگاه معنوی امام راحل به وقایع سیاسی اظهار کرد: این نگرش خاص امام(ره) که رویدادها را با محوریت معنویت تحلیل می‌کرد، برآمده از چندین خاستگاه به هم پیوسته بود که به آنها اشاره خواهم کرد؛ نخست «بنیان‌های عرفانی و سلوکی»؛ امام خمینی (ره) به عنوان یک عارف سالک، جهان را با نگاه وحدت‌وجودی می‌دید؛ سیر و سلوک ایشان در مکتب عرفان اسلامی با تأثیرپذیری از ابن عربی و دیگران رخ نموده بود؛ تجربه مستقیم شهود عرفانی که به ایشان امکان می‌داد امور را در نسبت با حق تعالی ببیند.

باور به مشروعیت دوگانه (الهی-مردمی) برای تأسیس و تداوم حکومت، مفهوم نصرت الهی در جهاد و مبارزه داشت

وی افزود: نکته دوم «مبانی فلسفی و حکمی» امام (ره) بود که تأثیرپذیری از حکمت متعالیه ملاصدرا با نظر به نظریه حرکت جوهری، ارتباط عالم طبیعت و ماوراء طبیعت و نقش انسان کامل در اداره جامعه وتلفیق فلسفه و عرفان در نگاه به سیاست داشت؛ اما نکته به «اصول مکتب سیاسی اسلام» بر می‌گردد و اعتقاد به ولایت به مثابه مسئولیت الهی-اجتماعی؛ امام خمینی (ره) باور به مشروعیت دوگانه (الهی-مردمی) برای تأسیس و تداوم حکومت، مفهوم نصرت الهی در جهاد و مبارزه داشت و این بیان مضمونی امام که «خرمشهر را خدا آزاد کرد» صرفاً یک شعار نبود، بلکه ناشی از درک عمیق از رابطه جهاد و اخلاص و برآمده از باور به تأثیر عوامل معنوی در تاریخ و نشانگر نگاه توحیدی به قدرت و پیروزی‌ها بود.

لک‌زایی با اشاره به نظریه اسفار اربعه و نسبت آن با سیاست تصریح کرد: بر اساس سفرهای چهارگانه عرفانی یعنی سفر من الخلق الی الحق (حرکت از خلق به سوی حق)؛ سفر بالحق فی الحق (سیر در حق با حق)؛ سفر من الحق الی الخلق بالحق (بازگشت به خلق با حق) و سفر فی الخلق بالحق (حضور در میان خلق با حق)، امام خمینی (ره) به عنوان سالکی بود که این مراحل را طی کرده و در مرحله سوم و چهارم، مسئولیت اجتماعی پیدا می‌کند پس باید دریافت‌های معنوی را در جامعه پیاده کند و در اینجاست که سیاست رنگ معنوی به خود می‌گیرد.

عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ادامه داد: این نگرش امام خمینی (ره) تلفیقی بود ازتجارب عرفانی شخصی، مبانی نظری فلسفی-کلامی، اصول مکتب سیاسی اسلام، و درک عمیق از روانشناسی اجتماعی جامعه مسلمان؛ بنابراین نگاه معنوی امام راحل به سیاست نه ناشی از ساده‌اندیشی که برآمده از عمق اندیشه بود؛ از این روهم جنبه شخصی (سلوکی) داشت و هم جنبه اجتماعی (سیاسی) ومی‌توانست هم الهام‌بخش باشد و هم بسیج‌کننده توده‌ها. البته امروزه روز نیز به عنوان الگویی برای حکمرانی معنوی قابل مطالعه است.

تحلیل درس‌های کاربردی مکتب سیاسی امام خمینی برای عصر حاضر

وی در ادامه در مورد مهم‌ترین آموزه‌های سیاسی مکتب امام خمینی (ره) برای سیاست‌ورزی معاصر گفت: مکتب سیاسی امام راحل حاوی درس‌های متعددی است که می‌تواند همچنان به عنوان چراغ راه برای نظام اسلامی و جامعه ایران عمل کند. مهم‌ترین این آموزه‌ها را می‌توان در چند محور اساسی تحلیل کرد؛ نخستین مساله در این محور تعریف می شود که: اساس حکمرانی دینی، تقدم اخلاق و معنویت بر قدرت است؛ بر این اساس سیاست به مثابه عبادت و مسئولیتی الهی است که نیازمند لزوم پایبندی به اخلاق اسلامی در تمام سطوح تصمیم‌گیری و پرهیز از قدرت‌طلبی و منفعت‌گرایی شخصی است. این اصل امروز در مقابل چالش‌های جدی مانند بوروکراسی فسادزا، مصلحت‌اندیشی‌های غیراخلاقی و فاصله گرفتن از ارزش‌های انقلابی قرار دارد.

لک زایی گفت: محور دوم مردمی بودن حکومت (پایه مشروعیت نظام) است که طی آن باور عمیق به نقش مردم در تعیین سرنوشت خویش و این که حکومت به مثابه امانتی مردمی (نه امتیازی برای حاکمان) مطرح می شود؛ همچنین در این قالب لزوم پاسخگویی دائمی به مردم باید همواره مورد توجه باشد؛ به تعبیر مقام معظم رهبری، «باور امام به مردم، نیمی از محصول کار او بود».

این پژوهشگر افزود: اما نکته سوم مساله استقلال به مثابه اصل راهبردی است؛ خوداتکایی در تصمیم‌گیری‌های کلان، مقاومت در برابر زورگویی‌های بین‌المللی و حفظ هویت اسلامی-ایرانی در تعاملات جهانی باید مورد توجه باشد؛ اساساً یکی از وجوه تمایز انقلاب اسلامی تأکید بر استقلال و آزادی بود که باید همواره مورد توجه قرار گیرد.

وی ادامه داد: مساله چهارم عدالت به مثابه آرمان محوری است که طی آن اولویت‌دهی به محرومان در سیاست‌گذاری‌ها، مبارزه با تبعیض و فساد ساختاری وتوزیع عادلانه فرصت‌ها و منابع از مهم ترین آرمان ها است که این امر همواره توسط امام خمینی (ره) مورد توجه بود.

عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ادامه داد: تحقق این آموزه ها مبتنی بر یک سری الزامات اجرایی است که باید مورد توجه باشد از جمله در سطح کلان تقویت نهادهای نظارتی مردمی باید صورت پذیرد؛ فرآیندهای تصمیم‌گیری باید شفاف‌سازی شوند و مبارزه جدی با فساد اداری و اقتصادی صورت گیرد؛ همچنین در سطح خرد نیز احیای روحیه خدمت‌گزاری در مدیران، تقویت ارتباط مستقیم مسئولان با مردم، و توجه به دغدغه‌های معیشتی و فرهنگی مردم باید مورد توجه باشد.

مکتب سیاسی امام خمینی(ره) در عین حفظ اصول ثابت، قابلیت تطبیق با شرایط جدید را دارد

وی گفت: افزون بر این باید به چالش‌های پیش رو نیز توجه داشت. برخی از این چالش ها عبارتند از:خطر تبدیل ارزش‌ها به شعارهای توخالی و کلیشه ای، فاصله گرفتن نسل جدید از مبانی فکری انقلاب و فشارهای خارجی برای تغییر جهت‌گیری‌های اساسی؛ مساله آن است که مکتب سیاسی امام خمینی (ره) در عین حفظ اصول ثابت، قابلیت تطبیق با شرایط جدید را دارد مشروط بر آنکه از سطح شعار به عمل تبدیل شود؛ توسط نسل جدید با زبان روز بازخوانی شود؛ و در ساختارهای حکمرانی نهادینه گردد؛ با این حال آیا ساختار فعلی حکمرانی در ایران ظرفیت لازم برای تحقق این آموزه‌ها در شرایط پیچیده امروز را دارد؟ پاسخ به این پرسش نیازمند نقدی سازنده و عزمی جدی برای اصلاح است.

آخرین اخبار