ظهور انسان به عنوان موجودي كه هويت جنسي دارد و خود را به اين عنوان ميشناسد، محصول تجدد است. تحديد جنسي تجدد، وابسته به تفكيك حوزه عمومي از حوزه خصوصي و قرار دادن زنان در عرصه خصوصي بود. براساس اين بنياد جامعهشناسي از موقعيت زن در عصر تجدد، انسانشناسي تازهاي از زن عرضه ميگردد كه در آن، روي ويژگيهاي احساسي و غيرعقلاني و وابستگي به حوزه خصوصي جامعه تأكيد ميشود. واكنش به اين امر به صورت فمينيسم در قالب ليبرال، سوسيال، ماركسيست و راديكال ظهور يافت. جهان اسلام در نسبت سنجي خود با چهار مقوله فمينيسم غربي يكي از ديدگاههاي سنتي، نوسلفي، اجتهادي، تجددگرايانه و معرفتشناسانه را به خود گرفته است. موضوع كتاب حاضر، بررسي ديدگاههاي اسلامي مزبور در حوزه نظريهپردازي زنان است.