به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، سیدمجید ظهیری رئیس پژوهشکده اسلام تمدنی و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در یادداشتی به مناسبت انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ آورده است: تعارض در هدف و آرمان ملی از عناصر مخدوش کنندهی جـدی اتـحاد و اقـتدار ملی است. عرق ملی و حـس مـلی، کـه عبارت است از احساس ناشی از میل و علاقهی مردم به زندگی با یکدیگر و تجلیل و ستایش خاطرات مشترک و تلاش در راه آرمان های مشترک، پیوندی وثیق بـا مـفهوم هـدف ملی دارد و در صورت خدشه در هدف ملی، عرق مـلی و حـس ملی نیز تحتالشعاع قرار گرفته و دستخوش تغییر میشود. وقتی از واژگانی همچون وحدت، اتحاد، اقتدار، انسجام، هدف مشترک و حس مـشترک سـخن مـیگوییم ممکن است به ذهن چنین متبادر شود که جوامعی بـا خصوصیات فوق جوامعی هستند که در آنها هیچ اختلافی نیست؛ در صورتی که اختلاف در جوامع بشری یک واقعیت است، تـا جـایی کـه استاد مطهری معتقد است در زندگی فردی بشر، عامل اولی اختلاف است؛ یـعنی اصـل این است که هیچ دو نفری با یکدیگر اتحاد نداشته باشند و قطع نظر از نیروی خارجی، که بـاید بـر وجـود انسان حکومت کند، اگر انسان باشد با همان نیروهای داخلی خودش، اصـل بـر اخـتلاف است. ایشان در پاسخ به سؤال از چرایی این مطلب میگوید: «برای این که من بـه حـکم غـریزه و طبیعت خودم دنبال منافع شخصی خودم و دفع مضرات از شخص خودم هستم، شما هم بـه حـکم غریزهی ذاتی خودتان دنبال منافع خودتان و دفع زیانها از خودتان هستید و همین مطلب سـبب مـیشود کـه میان ما و شما در یک مواردی اصطکاک و تصادم پیدا بشود و همین تصادم موجب اختلاف مـیشود» (مـطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج۳، ص ۱۷۱).
استاد مطهری در بیانی منطقی و مستدل، میان همکاری و همدلی تمایز و تفکیک قائل میشود و مـنافع مـشترک یـا مصالح دیگر را عامل همکاری میان انسانها با وجود تزاحم، تصادم و اختلاف میداند، اما فقط یـک چـیز را عامل اتحاد میشناسد و آن ایمان الهی است. «به عنوان مثال وقتی چند نـفر سـرمایهدار سـرمایههایشان را روی هم میگذارند تا یک معاملهی پرسودی انجام بدهند،اینها با یکدیگر همکاری میکنند، هماهنگی هـم در بـینشان پیـدا میشود، اما روحشان با یکدیگر آمیخته نیست، فقط همکاری است برای بـردن سـود بیشتر، و لذا همان ساعتی که این سود بیشتر از میان برود، همکاری به هم میخورد، همان ساعتی کـه مـیبیند بعضی از این افراد را میشود کنار زد تا خودشان سود بیشتری ببرند، آنها را کـنار مـیزند» (همان، ۱۷۲).
استاد مطهری در تبیین عامل اتحاد مـیان انـسانها بـه این مطلب اشاره میکند که گاهی یک عـواملی در انـسان پیدا میشود که واقعاً انسانها را متفق میکند، نه فقط همکار میکند، بلکه هـمدل مـیکند، و همدلی مافوق همکاری و همزبانی اسـت؛ یـعنی به گـونهای مـیشود کـه هر فردی دربارهی سرنوشت فرد دیـگر آن انـدازه میاندیشد که دربارهی سرنوشت خود میاندیشد و او را همان قدر گرامی میدارد که خـودش را و بـلکه بیشتر تا جایی که دیگری را بـر خود مقدم میدارد (هـمان).
اسـتاد مطهری به آیهی کریمهی نـهم سـورهی حشر اشاره کرده و میفرماید:
«وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَهٌ، یعنی دیگران را بـر خـودشان مقدم میدارند، هر چند خـودشان در فـقر و تـنگدستی باشند. گاهی افـرادی بـا یکدیگر همکاری میکنند، ولی چـنین هـمبستگی میانشان نیست. این همبستگی وابسته به این است که در جان افراد یک عاطفهای ایـجاد بـشود که به موجب آن، افراد مختلف خـودشان را یـکی ببینند، یـکدیگر را عـضو یـک پیکر ببینند. این احـساس گاهی احساسات و عواطف ملی است، همچون هموطنی، همزبانی و همنژادی، که تا اندازهای روحیه را با یـکدیگر یـکی میکند، ولی نه خیلی زیاد. آن عاملی کـه واقـعاً افـراد را هـمدل مـیکند، ایمان الهی اسـت. هـرگز تاریخ جهان اتحادی را که در میان هم ایمانها بوده است، در میان گروههای دیگر نشان نداده است» (هـمان، ۱۷۳).
از بـیانات روشـنگر استاد مطهری نتیجه میگیریم که در جامعهی دیـنی مـؤلفههای اتـحاد، اقـتدار، عـزت، انـسجام، هدفمندی، عرق و احساس ملی در پرتو آموزهها و آرمانهای دینی تعریف میشود.
با تعیین این مؤلفهها در چارچوب ارزشهای مشترک ایمانی و دینی است که اتحاد، اتحاد واقعی میشود، احساسات و عـواطف مشترک، واقعی میشود و اهداف و آرمانها تعالی مییابد.
در این میان، برای واقعی سازی مؤلفههای اتحاد، انسجام، اقتدار و هدفمندی در جامعهی دینی نقش گروههای سیاسی، اعم از احزاب، جبههها و جریانها بسیار مهم و چشمگیر اسـت.