به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، یکى از مباحثى که امروز در جامعه علمى کشور ما مطرح است، طراحى نقشه علمى کشور است. به نظر مىرسد هرگونه اقدام در جهت طراحى نقشه علمى کشور از یکسو مستلزم بازگشت به مبانى اسلامى در ساخت طبقهبندى علوم و از سوى دیگر تبیین فلسفه تعلیم و تربیت مبتنى بر آموزههاى اسلامى است. نقد دیدگاههاى فلسفى مطرح در مورد طبقهبندى علوم و ارائه طبقهبندى علوم بر اساس فلسفه اسلامى از دیگر ضرورتهاى پیشرو است. در مقاله حاضر سعى مىکنیم با رویکرد تطبیقى، دیدگاه دو تن از بزرگان حکمت متعالیه به مثابه پرطرفدارترین مکتب فلسفى اسلامى را بررسى کنیم.
پیشینه طبقهبندى علوم
طبقهبندى علوم در جهان اسلام که با الکندى و فارابى آغاز شد، در طبقهبندى دانش نزد ارسطو ریشه دارد. ارسطو علوم را به علوم نظرى و عملى و بنابر قول دقیقتر به علوم نظرى، عملى و فنى (یا شعرى) تقسیم مىکند.(۲) از دیدگاه ارسطو، غایت علوم نظرى معرفت به خاطر معرفت است و اقسام آن عبارتاند از: علم الهى یا مابعدالطبیعه، ریاضیات و اقسام آن و طبیعیات و اقسام آن. از نظر ارسطو، علوم عملى در عرض علوم نظرى قرار مىگیرند و سه قسم دارند: اخلاق، تدبیر منزل و سیاست. غایت علوم شعرى، تدبیر اقوال انسان است و به سه قسم تقسیم مىشوند: شعر، خطابه و جدل.
در میان فیلسوفان مسلمان مشهورترین اثر در طبقهبندى علوم از آن فارابى است.(۱) نزد اخوان الصفا علوم به دو دسته صنایع علمى و صنایع عملى تقسیم مىشود.(۲) مسکویه و ابنسینا نیز مانند فارابى حکمت را به دو قسم نظرى و عملى تقسیم مىکنند و نکته تازهاى در طبقهبندى آنها دیده نمىشود.
از نگاه غزالى، علوم دینى به دو دسته تقسیم مىشوند: علوم معاملى و علوم مکاشفه. دسته اول علومىاند که پس از معرفت به عمل تبدیل مىشوند. با توجه به اینکه انسان از دو بعد ظاهر و باطن تشکیل مىشود، علوم نیز به علوم ظواهر (جوارح) و بواطن (دل) تقسیم مىشوند. علم ظواهر به عبادات و عادات و علم بواطن به منجیات و مهلکات تقسیم مىشود. در کتاب احیاء علومالدین نیز علوم بر همین اساس تقسیمبندى شدهاند.(۳) همچنین غزالى علوم را بر حسب جایگاه یافتهها به اصول، فروع، مقدمات و مهمات تقسیم مىکند. از نظر وى فقه علمى فرعى و متعلق به مصالح دنیاست. همانطور که در ادامه مباحث نیز خواهیم گفت، امام خمینى دیدگاه غزالى را نقد کرده است. از دید غزالى علم کلام صرفاً براى حفظ عقیده اهل سنت مفید است و فایده خاص دیگرى ندارد.(۴) موضع غزالى در قبال فلسفه انتقادى و حذفى است.(۵)
خواجه نصیر نیز علوم را بر حسب تحصیل سعادات تقسیم مىکند: علم سعادات نفسانى، شامل تهذیب اخلاق، منطق، ریاضى، علم طبیعى و علم الهى؛ علم سعادات بدنى، شامل طب و نجوم؛ علم سعادات مدنى؛ مانند علوم شرعىاى چون فقه، کلام، اخبار و تنزیل و علوم ظاهر مانند ادب، بلاغت، نحو، نویسندگى، حساب و مساحت.(۶)
ابنخلدون دانش را ابتدا به دو نوع طبیعى (که به یارى اندیشه امکان راهیابى وجود دارد) و نقلى (که انسان آنها را از کسانى که وضع کردهاند فرا مىگیرد) تقسیم مىکند. گونه نخست عبارت است از دانشهاى حکمت و مسائل فلسفى که انسان مىتواند بر حسب طبیعت اندیشه خود به آنها پى برد. در علوم نقلى، عقل را مجالى نیست، مگر در پیوند فروع آنها به اصول. علوم نقلى شامل لغت، نحو، فقه، اصول فقه، کلام، تفسیر و مانند آن است، هر چند اصل این علوم، دانشهاى شرعى است.(۷) طبقهبندىهاى مذکور از چشم محققان دور نبوده و کم و بیش درباره آنها بحث کردهاند،(۸) اما دیدگاه ملاصدرا و امام خمینى تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است. در ادامه مباحث این مقاله، قصد داریم دیدگاه آنان را مورد بررسى قرار دهیم. یادآورى این مطلب لازم است که طبقهبندىها و مباحث دیگرى از قبیل الگوها، علل، اصول و قواعد طبقهبندى از مباحث مهم در این حوزه است که در جاى خود باید مورد توجه قرار گیرد. در این مورد رساله بسیار مهم ابوعلى سلماسى به نام الرساله الشرفیه شایسته توجه است.
طبقهبندى علوم از دیدگاه صدرالمتألهین
ملاصدرا در مقدمه کتاب شرح الهدایه الأثیریه یادآورى مىکند که چون دیدم جمعى از اهل علم به خواندن کتاب هدایه حکیم اثیرالدین ابهرى مشغولاند، به شرح این رساله پرداختم. با توجه به اینکه موضوع کتاب هدایه حکمت است، طبقهبندى علوم را مورد توجه قرار داده است. ملاصدرا حکمت را به دو قسم نظرى و عملى تقسیم مىکند. وى ضمن تعریف هر یک به برترى حکمت نظرى بر عملى حکم داده و سپس به ذکر اقسام هر یک از دو حکمت مىپردازد. از دید وى اقسام حکمت نظرى عبارتاند از: علم اعلى، طبیعى، منطق و ریاضى. حکمت عملى نیز سه قسم است: علم اخلاق، حکمت منزلى و حکمت مدنى. صدرا در شرح الهدایه الاثیریه درباره اقسام حکمت عملى چنین مىگوید:
اما حکمت عملى؛ آنچه موضوع آن نفس انسانى است از جهت اتصاف آن به اخلاق و ملکات که بر سه قسم است، به خاطر اینکه تدبیرهاى بشرى و سیاستهاى انسانى یا مخصوص یک شخص است یا بیشتر از یک شخص؛ اگر مخصوص یک شخص باشد حکمتى است که با آن، معیشت دنیوى فاضله و زندگى اخروى کامله انسان سامان مىگیرد و چنین حکمتى علم اخلاق نامیده مىشود، اما آنچه فراتر از یک شخص است و ضرورى است که ترکیبى از افراد که تشکیل دهنده اجتماع هستند ـ در آن حضور داشته باشند، خود بر دو بخش است: یا بر حسب خانواده است یا بر حسب نظام سیاسى (مدینه). اولى، حکمت منزلى و دومى، حکمت مدنى نامیده مىشود. کسانىکه در تقسیم مذکور به چهار دانش اشاره کردهاند، قسم دوم (حکمت مدنى) را به دو بخش کردهاند، زیرا امور مربوط به مدینه تقسیم مىشود به آنچه متعلق به مملکتدارى و سلطنت است و آنچه متعلق به نبوت و شریعت است؛ اولى، علم سیاست و دومى، علم نوامیس نامیده مىشود.(۱)
این تقسیمبندى که بر اساس رویکرد مشائى صورت گرفته، در برخى از آثار دیگر وى، همچون آغاز کتاب الحکمه المتعالیه فىالاسفار العقلیه الاربعه نیز تکرار شده است و در اینجا از ذکر آن صرفنظر مىکنیم. اما ایشان در کتاب اکسیر العارفین نیز از منظر حکمت اشراق دانشها را به دو دسته دنیوى و اخروى تقسیم کرده است. علوم دنیوى سه نوع است: علم اقوال، علم اعمال و علم احوال یا افکار. علم اقوال مشتمل بر علوم الفبا، صرف، نحو، عروض، معانى و بیان و تعاریف منطقى اصطلاحات (حدود) است؛ علم اعمال شامل چیزهایى است که به اشیاى گوناگون مادى تعلق دارد و از آنها فنون بافندگى، کشاورزى و معمارى پدید مىآید و یک مرتبه بالاتر از آن، فن کتابت و علم حیل (مکانیک) و کیمیا و غیره قرار دارد، سپس علومى چون علم خانواده، حقوق، سیاست و شریعت قرار دارند که براى معیشت فرد و اجتماع لازماند و سرانجام، علم طریقت که به کسب فضایل معنوى و اخلاقى و زدودن رذایل مىپردازد؛ علم افکار و احوال عبارتاند از: علم برهان منطقى، علم ریاضى و علم هندسه که خود شامل علم نجوم و احکام نجوم است.
علوم طبیعت شامل پزشکى و علوم مربوط به معدن و نبات و حیوان است. علوم اخروى که عقل عادى نمىتواند به آنها برسد و لازم است تا از وحى و تهذیب نفس براى رسیدن به آنها کمک گرفته شود، عبارتاند از: فرشته شناسى، شناخت جواهر غیرمادى، شناخت لوح محفوظ، شناخت قلم اعلى، شناخت مرگ و رستاخیز و سایر امورى که به زندگى اخروى مربوط است.(۱) تقسیمبندى مذکور در جدول زیر نمایش داده مىشود:
ملاصدرا در کتاب کسر اصنام الجاهلیه علوم را قسیم احوال و کردارها قرار داده است. وى در این رساله معتقد است که حرکات و کردار در خدمت صفات و احوالاند و صفات و احوال نیز در خدمت علوماند، اما کوتهاندیشان علوم را مقدمه احوال و احوال را مقدمه کردار مىدانند. وى سپس علوم را به دو دسته علوم مکاشفات و معاملات تقسیم کرده است.(۱) در این تقسیمبندى، تأثیرپذیرى وى از غزالى مشهود است.
کتاب المظاهر الالهیه که طبق بررسىهاى مصحح آن از آخرین تألیفات ملاصدرا به حساب مىآید، شامل یک دوره مختصر حکمت متعالیه، عرشیه و قدسیه است. این کتاب از بهترین کارهاى ملاصدرا شمرده شده است.(۲) پیش فرض ملاصدرا در این کتاب، آنگونه که خود در مقدمه تصریح کرده، این است که غایت و هدف حکمت و قرآن کریم، آموختن راه سفر و سیر تکاملى بهسوى آخرت و وصول به خداوند ذى الکمال است. بر همین اساس، به نظر ملاصدرا، این سفر شش مرحله دارد که سه مرحله اول اصلى و سه مرحله دیگر فرعىاند:
- خداشناسى به منزله هدفشناسى (معرفه الحق الاوّل)؛
- شناخت مراحل و منازل سفر به منزله راهشناسى (معرفه الصراط المستقیم)؛
- معادشناسى به منزله شناخت مقصد نهایى و پایان سفر (معرفه المعاد)؛
- رهبرشناسى (معرفه المبعوثین من عنداللّه لدعوه الخلق و نجاه النفوس و هم قوّاد سفر الاخره و رؤساء القوافل)؛
۵ . باطلشناسى و نقد و هدایت آنها (حکایت اقوال الجاحدین و کشف فضائحهم و تسفیه عقولهم فى ضلالتهم والمقصود فیهالتحذیر عن طریق الباطل)؛
- تنظیم امور دنیا به نحوى که انسان را به خدا برساند (تعلیم عماره المنازل و المراحل الىاللّه و العبودیه و کیفیّه اخذ الزاد و الراحله لسفر الاخره والاستعداد بریاضه المرکب و علف الدابه).
مرحله ششم که در حوزه حکمت عملى قرار مىگیرد، سه قسم است:
- خودسازى و تربیت افراد (اخلاق)؛
- سازماندهى خانواده به منزله هسته اصلى جامعه (تدبیر منزل)؛
- اداره جامعه مدنى و سیاسى و نهادهاى اجتماعى آن (فقه، حقوق و قوانین و مقررات دینى یا غیردینى در این بخش قرار مىگیرند و فلاسفه به آن علم سیاست مىگویند).(۱)
به این ترتیب، مىتوان نتیجه گرفت که صدرا تمام علوم و معارف را در شبکه و منظومهاى خاص (دینى و الهى) مىبیند و بر این اساس، علوم اخروى و الهى و حکمت نظرى را بر علوم دنیوى و حکمت عملى مقدم مىداند.(۲)
طبقهبندى علوم از دیدگاه امام خمینى
امام خمینى در ذیل حدیث بیست وچهار کتاب چهل حدیث، ضمن نقد دیدگاههاى مذکور، دیدگاه خود را ارائه کرده است. ابتدا دیدگاه ایشان را ذکر مىکنیم و سپس به نقد ایشان بر دیدگاه غزالى و صدرالمتألهین مىپردازیم. متن حدیثى که امام خمینى بر اساس آن علوم را طبقهبندى کردهاند، به این شرح است:
فرمود موسى بن جعفر علیهماالسلام ، داخل شد رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم به مسجد. ناگاه جماعتى را مشاهده فرمود که اطراف مردى دور مىزنند. فرمود: چیست این؟ گفته شد: علامه است. فرمود: چیست علامه؟ گفتند: داناترین مردم است به نسبهاى عرب و وقایع آن و روزگار جاهلیت و اشعار عربى. فرمود پیغمبر: این علمى است که از جهل او ضرر و زیانى نرسد و از علم او سودى حاصل نشود؛ همانا علم منحصر است به سه چیز: آیه محکمه یا فریضه عادله یا سنّت قائمه (نشانه استوار یا واجب راست یا سنّت پابرجا) و غیر از اینها زیادت است.(۳)
مبانى انسانشناختى طبقهبندى علوم
طبقهبندى علوم از نظر امام خمینى مبتنى بر انسانشناسى ویژه ایشان است؛ بنابراین در این قسمت نگاه ایشان به انسان را به اختصار بررسى مىکنیم. از نظرِ امام انسان به طور کلى داراى سه نشئه و صاحب سه مقام و عالم است:
۱ . نشئه آخرت و عالم غیب و مقام روحانیت و عقل؛
۲ . نشئه برزخ و عالم متوسط بینالعالمین و مقام خیال؛
۳ . نشئه دنیا و مقام ملک و عالم شهادت.
از نظر امام، هر یک از این مقامات کمال خاص، تربیت مخصوص و عملى مناسب با نشئه خود دارد و انبیا متکفل تعیین دستور آن اعمالاند؛ از اینرو ایشان نتیجه مىگیرند که کلیه علوم نافع به این سه علم تقسیم مىشود؛ یعنى علمى که به کمالات عقلیه و وظایف روحیه مربوط است، علمى که به اعمال قلبیه و وظایف آن مربوط است و علمى که به اعمال قالبیه و وظایف نشئه ظاهره نفس مربوط است.(۱)
علوم اسلامى
علوم مربوط به نشئه اول عبارتاند از: علم به ذات مقدس حق و معرفت اوصاف جمال و جلال، علم به عوالم غیبیه از قبیل ملائکه و اصناف آن، از اعلى مراتب جبروت و ملکوت اعلى تا ملائکه ارضیه و جنود حق، علم به انبیا و اولیا و مقامات و مدارج آنها، علم به کتب الهى و کیفیت نزول وحى و تنزل ملائکه و روح، علم به نشئه آخرت و کیفیت بازگشت موجودات به عالم غیب و حقیقت عالم برزخ و قیامت و تفاصیل آنها و بالجمله، علم به مبدأ وجود و حقیقت و مراتب آن و بسط و قبض و ظهور و رجوع آن. متکفل علم اخیر، پس از انبیا و اولیا فلاسفه و اعاظم از حکما و اصحاب معرفت و عرفان هستند.
علوم مربوط به نشئه دوم عبارتاند از: علم به منجیات و مهلکات خلقیه (علم به محاسن اخلاق مثل صبر، شکر، حیا، تواضع، رضا، شجاعت، سخاوت، زهد، ورع، تقوى و سایر محاسن اخلاق)، علم به کیفیت تحصیل، اسباب حصول و مبادى و شرایط آنها و علم به قبایح اخلاق (از قبیل حسد، کبر، ریا، حقد، غشّ، حبّ ریاست و جاه و حبّ دنیا و نفس و غیر آن) و علم به مبادى وجود آنها و کیفیت تنزه از آنها. متکفل این علوم نیز پس از انبیا و اوصیا علماى اخلاق و اصحاب ریاضیات و معارفاند.
علوم مربوطه به نشئه سوم عبارتاند از: علم فقه و مبادى آن، علم آداب معاشرت، تدبیر منزل و سیاست مدن. متکفل این علوم نیز پس از انبیا و اوصیا، علماى ظاهر و فقها و محدثیناند.
نگاه نظاممند به علوم
از نظر امام خمینى، هر یک از این مراتب سهگانه انسانى، طورى به هم مرتبطاند که آثار هر یک به دیگرى سرایت مىکند، چه در جانب کمال و چه در جانب نقص؛ براى مثال اگر کسى مطابق دستور انبیا به وظایف عبادى و مناسک ظاهرى قیام کرد، تأثیراتى در قلب و روحش ایجاد مىشود که خلقش رو به نیکویى و عقایدش رو به کمال مىگذارد، به همین سان اگر کسى مواظب تهذیب خلق و تحسین باطن شد، در دو نشئه دیگر مؤثر واقع مىشود، چنانکه کمال ایمان و عقاید بر دو مقام دیگر تأثیر مىگذارد؛ این ناشى از شدت ارتباط بین مقامات است از نظر ایشان، حتى تعبیر به «ارتباط» نیز از ضیق مجال و تنگى قافیه است و باید گفت یک حقیقت است که داراى مظاهر و مجالى است.
همینطور، کمالات مقامات ثلاثه بسته به کمالات هر یک است، لذا امام خمینى مىفرماید کسى گمان نکند که بدون اعمال ظاهرى و عبادات قالبى مىتواند داراى ایمان کامل یا خلق مهذّب شود یا اگر خلقش ناقص و غیر مهذب شد، اعمالش ممکن است تامّ و تمام و ایمانش کامل شود یا ممکن است بدون ایمان قلبى اعمال ظاهریهاش تامّ و محاسن اخلاقیهاش کامل گردد؛ وقتى اعمال قالبیه ناقص شد و مطابق دستورات انبیا نگردید، احتجاباتى در قلب و کدوراتى در روح حاصل مىشود که مانع از نور ایمان و یقین مىشود، همینطور اگر اخلاق رذیله در قلب باشد، مانع از ورود نور ایمان در آن خواهد شد.
پس معلوم شد که علوم اسلامى طبق احتجاجات بشر و مقامات سهگانه انسان، به این سه قسم منحصر مىشود. پس از آنکه معلوم شد این علوم طبق فرمایش رسول اکرم صلى الله علیه وآله وسلم سه رشته است، باید بررسى شود که هر یک از این سه بر کدام یک از علوم منطبق است. به نظر امام خمینى «آیه محکمه» عبارت است از علوم عقلیه، عقاید حقه و معارف الهیه. «فریضه عادله» نیز عبارت است از علم اخلاق و تصفیه قلوب. «سنّت قائمه» هم عبارت است از علم ظاهر و علوم آداب قالبیه.
طبق استدلال ایشان، کلمه «آیه» به معناى «نشانه» است و با علوم عقلى و اعتقادى تناسب دارد، زیرا این علوم نشانههاى ذات و اسماء و صفات و دیگر معارفاند و سابقه ندارد که در علوم دیگر به آیت یا نشانه تعبیر شود؛ براى مثال در کتاب الهى در موارد زیاد بعد از اقامه برهان بر وجود مقدس صانع یا اسماء و صفات آن ذات مقدس یا وجود قیامت و کیفیات آن و عالم غیب و برزخ مىفرماید:
این آیت است یا آیات است براى متفکرین یا عقلا و این تعبیر رایجى است نسبت به این علوم و معارف، چنانچه توصیف به «محکمه» بودن نیز مناسب با این علوم است، زیرا که این علوم در تحت میزان عقلى و برهان محکم است و اما سایر علوم را به حسب نوع برهان محکم و استوار نیست.
و اما دلیل آنکه «فریضه عادله» به علم اخلاق مربوط است، توصیف فریضه است به «عادله»، زیرا خلق حسن، خروج از حد افراط و تفریط است و هر یک از دو طرف افراط و تفریط مذموم و «عدالت» که حد وسط و «تعدیل» بین آنهاست، نیکوست. پس «عادله» بودنِ فریضه دلالت کند بر آنکه منطبق بر علم اخلاق است، چنانکه فریضه بودن نیز خالى از اشعار نیست، زیرا فریضه در مقابل سنت، آن است که عقل را راهى به ادراک آن باشد، چنانکه علم اخلاق چنین است، برخلاف سنت که راجع به تعبد صرف است و عقول از درک آن عاجزند و به همین دلیل گوییم که «سنّت قائمه» راجع به علوم تعبدى و آداب شرعى است که تعبیر به «سنّت» شده است و عقول به حسب نوع از ادراک آنها عاجز است و طریق اثبات و فهم آنها سنّت است، چنانکه تعبیر و توصیف سنّت به «قائمه» نیز مناسب با همان واجبات شرعى است، زیرا «اقامه» واجبات و برپا داشتن و «اقامه» صلوات و زکات و غیر آن، تعبیر شایع صحیحى است و این کلمه در آن دو علم دیگر به کار نمىرود.
جایگاه سایر علوم در طبقهبندى علوم از دیدگاه امام خمینى (ره)
به نظر امام خمینى، سایر علوم در یکى از اقسام سهگانه قرار مىگیرند؛ براى مثال، علم طبّ، تشریح، نجوم و هیئت در صورتى که نظر آیت و علامت بهسوى آنها داشته باشیم و علم تاریخ و امثال آن، در صورتى که با نظر عبرت به آنها مراجعه کنیم، در «آیه محکمه» قرار مىگیرند و به واسطه آنها علم به اللّه یا علم به معاد حاصل یا تقویت مىشود، گاهى تحصیل آنها در «فریضه عادله» قرار مىگیرد و گاهى ممکن است در «سنّت قائمه» داخل شود، اما اگر تحصیل آنها براى خود آنها یا استفادات دیگرى باشد، اگر ما را از علوم آخرت منصرف نمودند، به واسطه این انصراف بالعرض مذموم شوند و الا ضرر و نفعى ندارند. امام چنین مىفرماید:
پس کلیه علوم تقسیم شوند به سه قسمت: یکى آنکه نافع به حال انسان است به حسب احوال نشأت دیگر که غایت خلقت وصول به آن است و این قسمت همان است که جناب ختمى مرتبت «علم» دانسته و آن را به سه قسمت تقسیم فرمودند و دیگر آنکه ضرر مىرساند به حال انسان و او را از وظایف لازمه خود منصرف مىکند و این قسم از علوم مذمومه است که نباید انسان پیرامون آنها گردد، مثل علم سحر و شعبده و کیمیا و امثال آن و سوم آنکه ضرر و نفعى ندارد، مثل آنکه فضول اوقات را انسان به واسطه تفریح صرف بعضى از آنها کند، مثل حساب و هندسه و هیئت و امثال آن و این قسمت از علوم را اگر انسان بتواند تطبیق با یکى از علوم ثلاثه نماید خیلى بهتر است، و الا حتىالامکان اشتغال پیدا نکردن به آنها خوب است، زیرا که انسان عاقل پس از آنکه فهمید که با این عمرهاى کوتاه و وقت کم و موانع و حوادث بسیار نمىتواند جامع جمیع علوم و حائز همه فضایل شود، باید فکر کند که در علوم کدام یک به حال او نافعتر است و خود را به آن مشغول کند و تکمیل آن نماید.
البته به نظر امام خمینى علومى که به حال حیات ابدى و زندگانى جاوید انسان نافع باشد، بهتر و مهمتر از جمیع آنهاست و آن علومىاند که انبیا و اولیا به آن امر و ترغیب کردند. مقصود از آنها علوم سهگانه است. دیدگاه امام را مىتوان در قالب جدول ذیل نشان داد.
نقد سایر طبقهبندىها از دیدگاه امام خمینى(ره)
امام خمینى آن دسته از طبقهبندىهاى علوم را که نگاه غیرسیستمى دارند، نقد کرده است:
الف) نقد طبقهبندى شیخ اشراق: از نظر امام بر طالب مسافرت آخرت و صراط مستقیم انسانیت لازم است که از هیچیک از کمالات علمى و عملى صرفنظر نکند و تهذیب خلق یا تحکیم عقاید یا موافقت ظاهر شریعت را کافى نداند؛ بنابراین اقدام شیخ اشراق در اول حکمه الاشراق که تقسیماتى مىکند راجع به کامل در علم و عمل، کامل در عمل و کامل در علم که از آن استفاده مىشود که کمال علمى با نقص در عمل و به عکس ممکن است تحقق پیدا کند و اهل کمال علمى را از اهل سعادت و متخلّصان به عالم غیب و تجرّد دانسته و مآل آنها را انسلاک در سلک علّیّین و روحانیین پنداشته، نادرست است.
ب) نقد طبقهبندى غزالى و صدرالمتألهین: به فرموده امام خمینى صدرالمتألهین در شرح اصول کافى از غزالى کلامى نقل فرموده است که در آن غزالى علوم را تقسیم نموده است به علم دنیوى و آخرتى و علم فقه را از علوم دنیوى قرار داده و علم آخرت را به علم «مکاشفه» و «معامله» تقسیم کرده است. غزالى علم معامله را علم به احوال قلوب و علم مکاشفه را نورى دانسته که در قلب حاصل شود پس از تطهیر آن از صفات مذموم و به آن نور کشفِ حقایق شود تا آنکه معرفت حقیقى به ذات و اسماء و صفات و افعال و حکمت آنها و سایر معارف پیدا شود. چون ملاصدرا این تقسیم را پسندیده است، در شرح حدیثى چنین فرموده است:
ظاهر این است که این تقسیم و حصر که رسول اکرم صلى الله علیه وآله وسلم فرمودهاند راجع به علوم معاملات باشد، زیرا این علوم است که اکثر مردم از آن منتفع مىشوند و اما علوم مکاشفات در عده قلیلى از مردم حاصل شود که از کبریت احمر عزیزترند، چنانکه احادیث کتاب ایمان و کفر که پس از این آید، دلایت بر آن دارد.
به نظر امام خمینى کلام غزّالى اشکال دارد و بر فرض صحت آن در سخن ملاصدرا، اشکالى دیگر هست، اما با فرض صحت کلام غزّالى، اشکال کلام ایشان آن است که غزّالى علم «معاملات» را علم به احوال قلب از منجیات، مثل صبر و شکر و خوف و رجاء و غیر آن و از مهلکات، مثل حقد و حسد و غل و غش و غیر اینها دانسته؛ بنابراین، علوم ثلاثه که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم ، فرموده از علوم معاملات نتواند بود، مگر یک قسم آنکه «فریضه عادله» است.
کلام غزّالى از دو لحاظ اشکال دارد: یکى آنکه علم فقه را از علوم دنیایى و فقها را از علماى دنیا دانسته، در حالىکه این علم از اعزّ علوم آخرت است، این ناشى است از حبّ نفس و حبّ به آن چیزى که به خیال خودش اهل اوست، یعنى علم اخلاق به معناى متعارف رسمى و به این دلیل، غزالى از سایر علوم حتى علوم عقلیه انتقاد کرده است؛ دیگر آنکه وى مکاشفات را جزء علوم قرار داده و در تقسیمات علوم وارد کرده است؛ این خلاف واقع است بلکه حق آن است که «علوم» را آن دانیم که تحت نظر و فکر و برهان درآید و قدم «فکر» در آن دخیل باشد. مکاشفات و مشاهدات گاهى نتایج علوم حقیقیه است و گاهى نتایج اعمال قلبیه. بالجمله مشاهدات و مکاشفات و تحقق به حقایق اسماء و صفات در تقسیمات علوم نباید داخل شوند، بلکه مکاشفه وادى دیگر و علوم وادى دیگرند.
با توجه به آنچه آمد، به نظر مىرسد که با تعیین حکمت متعالیه به منزله مبناى فلسفى علوم در جمهورى اسلامى ایران و طراحى هندسه علوم بر پایه آن در مسیر کارى که امام خمینى انجام داده است، مىتوان شاهد شکوفایى و رونق بیش از پیش علوم در حوزه و دانشگاه بود، همچنین به نظر مىرسد طبقهبندى علوم از این دیدگاه مىتواند مبناى تحولى جدى در نظام آموزشى و پژوهشى حوزه علمیه باشد.
جمعبندى
طبق آنچه گفته شد، به این نتیجه مىرسیم که شایسته است در نگاه به علوم و تأسیس رشتهها از منظر مفید بودن آنها براى فرد و جامعه غافل نشویم. مفید بودن دانشها براى انسان و جامعه انسانى باعث مىشود تا آنها الهى تلقى شوند. ملاک این فایدهمندى، تقویت هر سه مرتبه وجودى انسان است. این مراتب وجودى بر اساس آنچه در دیدگاه امام خمینى آمده بود، در سه عرصه قابل ردیابى و شناسایى است؛ اول ساحت اعتقادات و باورها، دوم ساحت فضایل و رذایل اخلاقى و سوم ساحت رفتارها. بنابراین، هر دانشى که بتواند اعتقاد انسان به خدا را محکمتر کند، ولو از دانشهاى طبیعى باشد، مفید خواهد بود و اگر انسان را از خدا دور کند، مضر خواهد بود.
پی نوشتها:
۱. سید جعفر سجادى، فرهنگ علوم فلسفى و کلامى، ص ۴۲۹ – ۴۳۰ و ژان برن، ارسطو و حکمت مشاء، ترجمه سید ابوالقاسم پورحسینى، ص ۳۳ – ۴۴. .فارابى، احصاءالعلوم، ترجمه حسین خدیوجم.
- على اصغر حلبى، گزیده متن رساله اخوانالصفا و خلانالوفا، ص ۳۰ – ۳۱.
- محمد غزالى، احیاء علومالدین.
- همو، مجموعه رسائل، ص ۵۴۲ .
- همان.
- خواجه نصیرالدین طوسى، اخلاق ناصرى، تصحیح و تنقیح مجتبى مینوى و …، ص ۱۵۴
- امام خمینى، چهل حدیث، ص ۳۸۶ (مباحث بعدى نیز از ص ۳۸۶ – ۳۹۷ همین منبع نقل شده است، مگر اینکه منبع دیگرى ذکر شده باشد).
- همان، ص ۱۴.
- ر ک: نجف لکزایى، اندیشه سیاسى صدرالمتألهین، ص ۶۰ – ۷۴.
- عن أبى الحسن موسى علیهالسلام ، قال: دخل رسولالله صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، المسجد فاذا جماعه قد أطافوا برجل. فقال: ما هذا؟ فقیل: علامه. فقال: و ما العلامه؟ فقالوا له: أعلم الناس بأنساب العرب و وقائعها و أیّام الجاهلیّه والأشعار العربیّه. قال: فقال النّبىّ صلى الله علیه وآله و سلم : ذاک علم لایضرّ من جهله و لاینفع من علمه. ثمّ قال النّبىّ، صلىاللهعلیهوآلهوسلم : إنّما العلم ثلاثه: آیه محکمه، أو فریضه عادله، أو سنّه قائمه، و ما خلاهنّ فهو فضل (ر ک: امام خمینى، چهل حدیث، ص ۳۹۵).
- صدرالمتألهین شیرازى، عرفان و عارفنمایان (ترجمه کسر اصنام الجاهلیه)، ترجمه محسن بیدارفر، ص ۷۴ – ۷۵.
- همو، المظاهر الالهیه فى اسرار العلوم الکمالیه، تصحیح و تحقیق و مقدمه سید محمد خامنهاى، ص ۲۹۵.
- سید حسین نصر، «صدرالدین شیرازى»، به نقل از: م . م . شریف، تاریخ فلسفه در اسلام، ج ۲، ص ۴۸۱.
- صدرالمتألهین شیرازى، شرح الهدایه الاثیریه، ص ۴ – ۵ .
- ابن خلدون، مقدمه، ترجمه محمد پروین گنابادى، ص ۸۸۳ – ۸۸۴ .
- سید صادق حقیقت، «طبقهبندى دانش سیاسى در جهان اسلام: با تأکید بر دوره میانه»، فصلنامه علوم سیاسى، شماره ۲۸.