طبقه‏‌بندى علوم از دیدگاه صدرالمتألهین و امام خمینى(ره) / نجف لک زایی
Print

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، یکى از مباحثى که امروز در جامعه علمى کشور ما مطرح است، طراحى نقشه علمى کشور است. به نظر مى‏‌رسد هرگونه اقدام در جهت طراحى نقشه علمى کشور از یک‏‌سو مستلزم بازگشت به مبانى اسلامى در ساخت طبقه‏‌بندى علوم و از سوى دیگر تبیین فلسفه تعلیم و تربیت مبتنى بر آموزه‏‌هاى اسلامى است. نقد دیدگاه‏‌هاى فلسفى مطرح در مورد طبقه‏‌بندى علوم و ارائه طبقه‏‌بندى علوم بر اساس فلسفه اسلامى از دیگر ضرورت‏‌هاى پیش‏رو است. در مقاله حاضر سعى مى‏‌کنیم با رویکرد تطبیقى، دیدگاه دو تن از بزرگان حکمت متعالیه به‏ مثابه پرطرفدارترین مکتب فلسفى اسلامى را بررسى کنیم.

پیشینه طبقه‏‎بندى علوم

طبقه‏‌بندى علوم در جهان اسلام که با الکندى و فارابى آغاز شد، در طبقه‏‌بندى دانش نزد ارسطو ریشه دارد. ارسطو علوم را به علوم نظرى و عملى و بنابر قول دقیق‌‏تر به علوم نظرى، عملى و فنى (یا شعرى) تقسیم مى‏‌کند.(۲) از دیدگاه ارسطو، غایت علوم نظرى معرفت به خاطر معرفت است و اقسام آن عبارت‏‌اند از: علم الهى یا مابعدالطبیعه، ریاضیات و اقسام آن و طبیعیات و اقسام آن. از نظر ارسطو، علوم عملى در عرض علوم نظرى قرار مى‏‌گیرند و سه قسم دارند: اخلاق، تدبیر منزل و سیاست. غایت علوم شعرى، تدبیر اقوال انسان است و به سه قسم تقسیم مى‏‌شوند: شعر، خطابه و جدل.

در میان فیلسوفان مسلمان مشهورترین اثر در طبقه‏‌بندى علوم از آن فارابى است.(۱) نزد اخوان الصفا علوم به دو دسته صنایع علمى و صنایع عملى تقسیم مى‏‌شود.(۲) مسکویه و ابن‏‌سینا نیز مانند فارابى حکمت را به دو قسم نظرى و عملى تقسیم مى‏‌کنند و نکته تازه‏‌اى در طبقه‏‌بندى آنها دیده نمى‏‌شود.

از نگاه غزالى، علوم دینى به دو دسته تقسیم مى‏‌شوند: علوم معاملى و علوم مکاشفه. دسته اول علومى‏‌اند که پس از معرفت به عمل تبدیل مى‏‌شوند. با توجه به اینکه انسان از دو بعد ظاهر و باطن تشکیل مى‏‌شود، علوم نیز به علوم ظواهر (جوارح) و بواطن (دل) تقسیم مى‏‌شوند. علم ظواهر به عبادات و عادات و علم بواطن به منجیات و مهلکات تقسیم مى‏‌شود. در کتاب احیاء علوم‏‌الدین نیز علوم بر همین اساس تقسیم‏‌بندى شده‏‌اند.(۳) همچنین غزالى علوم را بر حسب جایگاه یافته‏‌ها به اصول، فروع، مقدمات و مهمات تقسیم مى‏‌کند. از نظر وى فقه علمى فرعى و متعلق به مصالح دنیاست. همان‏‌طور که در ادامه مباحث نیز خواهیم گفت، امام خمینى دیدگاه غزالى را نقد کرده است. از دید غزالى علم کلام صرفاً براى حفظ عقیده اهل‏ سنت مفید است و فایده خاص دیگرى ندارد.(۴) موضع غزالى در قبال فلسفه انتقادى و حذفى است.(۵)

خواجه نصیر نیز علوم را بر حسب تحصیل سعادات تقسیم مى‏‌کند: علم سعادات نفسانى، شامل تهذیب اخلاق، منطق، ریاضى، علم طبیعى و علم الهى؛ علم سعادات بدنى، شامل طب و نجوم؛ علم سعادات مدنى؛ مانند علوم شرعى‏‌اى چون فقه، کلام، اخبار و تنزیل و علوم ظاهر مانند ادب، بلاغت، نحو، نویسندگى، حساب و مساحت.(۶)

ابن‏‌خلدون دانش را ابتدا به دو نوع طبیعى (که به یارى اندیشه امکان راهیابى وجود دارد) و نقلى (که انسان آنها را از کسانى که وضع کرده‏‌اند فرا مى‏‌گیرد) تقسیم مى‏‌کند. گونه نخست عبارت است از دانش‏‌هاى حکمت و مسائل فلسفى که انسان مى‏‌تواند بر حسب طبیعت اندیشه خود به آنها پى برد. در علوم نقلى، عقل را مجالى نیست، مگر در پیوند فروع آنها به اصول. علوم نقلى شامل لغت، نحو، فقه، اصول فقه، کلام، تفسیر و مانند آن است، هر چند اصل این علوم، دانش‏‌هاى شرعى است.(۷) طبقه‏‌بندى‏‌هاى مذکور از چشم محققان دور نبوده و کم‏ و بیش درباره آنها بحث کرده‏‌اند،(۸) اما دیدگاه ملاصدرا و امام خمینى تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است. در ادامه مباحث این مقاله، قصد داریم دیدگاه آنان را مورد بررسى قرار دهیم. یادآورى این مطلب لازم است که طبقه‏‌بندى‏‌ها و مباحث دیگرى از قبیل الگوها، علل، اصول و قواعد طبقه‏‌بندى از مباحث مهم در این حوزه است که در جاى خود باید مورد توجه قرار گیرد. در این مورد رساله بسیار مهم ابوعلى سلماسى به نام الرساله الشرفیه شایسته توجه است.

طبقه‏‌بندى علوم از دیدگاه صدرالمتألهین

ملاصدرا در مقدمه کتاب شرح الهدایه الأثیریه یادآورى مى‏‌کند که چون دیدم جمعى از اهل علم به خواندن کتاب هدایه حکیم اثیرالدین ابهرى مشغول‏‌اند، به شرح این رساله پرداختم. با توجه به اینکه موضوع کتاب هدایه حکمت است، طبقه‏‌بندى علوم را مورد توجه قرار داده است. ملاصدرا حکمت را به دو قسم نظرى و عملى تقسیم مى‏‌کند. وى ضمن تعریف هر یک به برترى حکمت نظرى بر عملى حکم داده و سپس به ذکر اقسام هر یک از دو حکمت مى‏‌پردازد. از دید وى اقسام حکمت نظرى عبارت‏‌اند از: علم اعلى، طبیعى، منطق و ریاضى. حکمت عملى نیز سه قسم است: علم اخلاق، حکمت منزلى و حکمت مدنى. صدرا در شرح الهدایه الاثیریه درباره اقسام حکمت عملى چنین مى‏‌گوید:

اما حکمت عملى؛ آنچه موضوع آن نفس انسانى است از جهت اتصاف آن به اخلاق و ملکات که بر سه قسم است، به خاطر اینکه تدبیرهاى بشرى و سیاست‏‌هاى انسانى یا مخصوص یک شخص است یا بیشتر از یک شخص؛ اگر مخصوص یک شخص باشد حکمتى است که با آن، معیشت دنیوى فاضله و زندگى اخروى کامله انسان سامان مى‏‌گیرد و چنین حکمتى علم اخلاق نامیده مى‏‌شود، اما آنچه فراتر از یک شخص است و ضرورى است که ترکیبى از افراد که تشکیل‏ دهنده اجتماع هستند ـ در آن حضور داشته باشند، خود بر دو بخش است: یا بر حسب خانواده است یا بر حسب نظام سیاسى (مدینه). اولى، حکمت منزلى و دومى، حکمت مدنى نامیده مى‏‌شود. کسانى‏‌که در تقسیم مذکور به چهار دانش اشاره کرده‏‌اند، قسم دوم (حکمت مدنى) را به دو بخش کرده‏‌اند، زیرا امور مربوط به مدینه تقسیم مى‏‌شود به آنچه متعلق به مملکت‏‌دارى و سلطنت است و آنچه متعلق به نبوت و شریعت است؛ اولى، علم سیاست و دومى، علم نوامیس نامیده مى‏‌شود.(۱)

این تقسیم‏‌بندى که بر اساس رویکرد مشائى صورت گرفته، در برخى از آثار دیگر وى، همچون آغاز کتاب الحکمه المتعالیه فى‏الاسفار العقلیه الاربعه نیز تکرار شده است و در اینجا از ذکر آن صرف‏‌نظر مى‏‌کنیم. اما ایشان در کتاب اکسیر العارفین نیز از منظر حکمت اشراق دانش‏‌ها را به دو دسته دنیوى و اخروى تقسیم کرده است. علوم دنیوى سه نوع است: علم اقوال، علم اعمال و علم احوال یا افکار. علم اقوال مشتمل بر علوم الفبا، صرف، نحو، عروض، معانى و بیان و تعاریف منطقى اصطلاحات (حدود) است؛ علم اعمال شامل چیزهایى است که به اشیاى گوناگون مادى تعلق دارد و از آنها فنون بافندگى، کشاورزى و معمارى پدید مى‏‌آید و یک مرتبه بالاتر از آن، فن کتابت و علم حیل (مکانیک) و کیمیا و غیره قرار دارد، سپس علومى چون علم خانواده، حقوق، سیاست و شریعت قرار دارند که براى معیشت فرد و اجتماع لازم‏‌اند و سرانجام، علم طریقت که به کسب فضایل معنوى و اخلاقى و زدودن رذایل مى‏‌پردازد؛ علم افکار و احوال عبارت‏‌اند از: علم برهان منطقى، علم ریاضى و علم هندسه که خود شامل علم نجوم و احکام نجوم است.

علوم طبیعت شامل پزشکى و علوم مربوط به معدن و نبات و حیوان است. علوم اخروى که عقل عادى نمى‏‌تواند به آنها برسد و لازم است تا از وحى و تهذیب نفس براى رسیدن به آنها کمک گرفته شود، عبارت‏‌اند از: فرشته‏ شناسى، شناخت جواهر غیرمادى، شناخت لوح محفوظ، شناخت قلم اعلى، شناخت مرگ و رستاخیز و سایر امورى که به زندگى اخروى مربوط است.(۱) تقسیم‏‌بندى مذکور در جدول زیر نمایش داده مى‏‌شود:

ملاصدرا در کتاب کسر اصنام الجاهلیه علوم را قسیم احوال و کردارها قرار داده است. وى در این رساله معتقد است که حرکات و کردار در خدمت صفات و احوال‏اند و صفات و احوال نیز در خدمت علوم‏اند، اما کوته‏اندیشان علوم را مقدمه احوال و احوال را مقدمه کردار مى‏دانند. وى سپس علوم را به دو دسته علوم مکاشفات و معاملات تقسیم کرده است.(۱) در این تقسیم‏‌بندى، تأثیرپذیرى وى از غزالى مشهود است.

کتاب المظاهر الالهیه که طبق بررسى‏‌هاى مصحح آن از آخرین تألیفات ملاصدرا به حساب مى‏‌آید، شامل یک دوره مختصر حکمت متعالیه، عرشیه و قدسیه است. این کتاب از بهترین کارهاى ملاصدرا شمرده شده است.(۲) پیش‏ فرض ملاصدرا در این کتاب، آن‏‌گونه که خود در مقدمه تصریح کرده، این است که غایت و هدف حکمت و قرآن کریم، آموختن راه سفر و سیر تکاملى به‏سوى آخرت و وصول به خداوند ذى‏ الکمال است. بر همین اساس، به نظر ملاصدرا، این سفر شش مرحله دارد که سه مرحله اول اصلى و سه مرحله دیگر فرعى‏‌اند:

  1. خداشناسى به‏ منزله هدف‏‌شناسى (معرفه الحق الاوّل)؛
  2. شناخت مراحل و منازل سفر به منزله راه‏‌شناسى (معرفه الصراط المستقیم)؛
  3. معادشناسى به‏ منزله شناخت مقصد نهایى و پایان سفر (معرفه المعاد)؛
  4. رهبرشناسى (معرفه المبعوثین من عنداللّه لدعوه الخلق و نجاه النفوس و هم قوّاد سفر الاخره و رؤساء القوافل)؛

۵ . باطل‏‌شناسى و نقد و هدایت آنها (حکایت اقوال الجاحدین و کشف فضائحهم و تسفیه عقولهم فى ضلالتهم والمقصود فیه‏التحذیر عن طریق الباطل)؛

  1. تنظیم امور دنیا به‏ نحوى که انسان را به خدا برساند (تعلیم عماره المنازل و المراحل الى‏اللّه و العبودیه و کیفیّه اخذ الزاد و الراحله لسفر الاخره والاستعداد بریاضه المرکب و علف الدابه).

مرحله ششم که در حوزه حکمت عملى قرار مى‏‌گیرد، سه قسم است:

  1. خودسازى و تربیت افراد (اخلاق)؛
  2. سازماندهى خانواده به منزله هسته اصلى جامعه (تدبیر منزل)؛
  3. اداره جامعه مدنى و سیاسى و نهادهاى اجتماعى آن (فقه، حقوق و قوانین و مقررات دینى یا غیردینى در این بخش قرار مى‏‌گیرند و فلاسفه به آن علم سیاست مى‏‌گویند).(۱)

به این ترتیب، مى‏‌توان نتیجه گرفت که صدرا تمام علوم و معارف را در شبکه و منظومه‏‌اى خاص (دینى و الهى) مى‏‌بیند و بر این اساس، علوم اخروى و الهى و حکمت نظرى را بر علوم دنیوى و حکمت عملى مقدم مى‏‌داند.(۲)

طبقه‏‌بندى علوم از دیدگاه امام خمینى

امام خمینى در ذیل حدیث بیست‏ وچهار کتاب چهل حدیث، ضمن نقد دیدگاه‏‌هاى مذکور، دیدگاه خود را ارائه کرده است. ابتدا دیدگاه ایشان را ذکر مى‏‌کنیم و سپس به نقد ایشان بر دیدگاه غزالى و صدرالمتألهین مى‏‌پردازیم. متن حدیثى که امام خمینى بر اساس آن علوم را طبقه‏‌بندى کرده‏اند، به این شرح است:

فرمود موسى بن جعفر علیهماالسلام ، داخل شد رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم به مسجد. ناگاه جماعتى را مشاهده فرمود که اطراف مردى دور مى‏‌زنند. فرمود: چیست این؟ گفته شد: علامه است. فرمود: چیست علامه؟ گفتند: داناترین مردم است به نسب‏‌هاى عرب و وقایع آن و روزگار جاهلیت و اشعار عربى. فرمود پیغمبر: این علمى است که از جهل او ضرر و زیانى نرسد و از علم او سودى حاصل نشود؛ همانا علم منحصر است به سه چیز: آیه محکمه یا فریضه عادله یا سنّت قائمه (نشانه استوار یا واجب راست یا سنّت پابرجا) و غیر از اینها زیادت است.(۳)

مبانى انسان‏‌شناختى طبقه‏‌بندى علوم

طبقه‏‌بندى علوم از نظر امام خمینى مبتنى بر انسان‏‌شناسى ویژه ایشان است؛ بنابراین در این قسمت نگاه ایشان به انسان را به اختصار بررسى مى‏‌کنیم. از نظرِ امام انسان به‏ طور کلى داراى سه نشئه و صاحب سه مقام و عالم است:

۱ . نشئه آخرت و عالم غیب و مقام روحانیت و عقل؛

۲ . نشئه برزخ و عالم متوسط بین‏العالمین و مقام خیال؛

۳ . نشئه دنیا و مقام ملک و عالم شهادت.

از نظر امام، هر یک از این مقامات کمال خاص، تربیت مخصوص و عملى مناسب با نشئه خود دارد و انبیا متکفل تعیین دستور آن اعمال‏‌اند؛ از این‏‌رو ایشان نتیجه مى‏‌گیرند که کلیه علوم نافع به این سه علم تقسیم مى‏‌شود؛ یعنى علمى که به کمالات عقلیه و وظایف روحیه مربوط است، علمى که به اعمال قلبیه و وظایف آن مربوط است و علمى که به اعمال قالبیه و وظایف نشئه ظاهره نفس مربوط است.(۱)

علوم اسلامى

علوم مربوط به نشئه اول عبارت‏‌اند از: علم به ذات مقدس حق و معرفت اوصاف جمال و جلال، علم به عوالم غیبیه از قبیل ملائکه و اصناف آن، از اعلى مراتب جبروت و ملکوت اعلى تا ملائکه ارضیه و جنود حق، علم به انبیا و اولیا و مقامات و مدارج آنها، علم به کتب الهى و کیفیت نزول وحى و تنزل ملائکه و روح، علم به نشئه آخرت و کیفیت بازگشت موجودات به عالم غیب و حقیقت عالم برزخ و قیامت و تفاصیل آنها و بالجمله، علم به مبدأ وجود و حقیقت و مراتب آن و بسط و قبض و ظهور و رجوع آن. متکفل علم اخیر، پس از انبیا و اولیا فلاسفه و اعاظم از حکما و اصحاب معرفت و عرفان هستند.

علوم مربوط به نشئه دوم عبارت‌‏اند از: علم به منجیات و مهلکات خلقیه (علم به محاسن اخلاق مثل صبر، شکر، حیا، تواضع، رضا، شجاعت، سخاوت، زهد، ورع، تقوى و سایر محاسن اخلاق)، علم به کیفیت تحصیل، اسباب حصول و مبادى و شرایط آنها و علم به قبایح اخلاق (از قبیل حسد، کبر، ریا، حقد، غشّ، حبّ ریاست و جاه و حبّ دنیا و نفس و غیر آن) و علم به مبادى وجود آنها و کیفیت تنزه از آنها. متکفل این علوم نیز پس از انبیا و اوصیا علماى اخلاق و اصحاب ریاضیات و معارف‌اند.

علوم مربوطه به نشئه سوم عبارت‏‌اند از: علم فقه و مبادى آن، علم آداب معاشرت، تدبیر منزل و سیاست مدن. متکفل این علوم نیز پس از انبیا و اوصیا، علماى ظاهر و فقها و محدثین‏‌اند.

نگاه نظام‏‌مند به علوم

از نظر امام خمینى، هر یک از این مراتب سه‏‌گانه انسانى، طورى به هم مرتبط‏‌اند که آثار هر یک به دیگرى سرایت مى‏‌کند، چه در جانب کمال و چه در جانب نقص؛ براى مثال اگر کسى مطابق دستور انبیا به وظایف عبادى و مناسک ظاهرى قیام کرد، تأثیراتى در قلب و روحش ایجاد مى‏‌شود که خلقش رو به نیکویى و عقایدش رو به کمال مى‏‌گذارد، به همین سان اگر کسى مواظب تهذیب خلق و تحسین باطن شد، در دو نشئه دیگر مؤثر واقع مى‏‌شود، چنان‏که کمال ایمان و عقاید بر دو مقام دیگر تأثیر مى‏‌گذارد؛ این ناشى از شدت ارتباط بین مقامات است از نظر ایشان، حتى تعبیر به «ارتباط» نیز از ضیق مجال و تنگى قافیه است و باید گفت یک حقیقت است که داراى مظاهر و مجالى است.

همین‏‌طور، کمالات مقامات ثلاثه بسته به کمالات هر یک است، لذا امام خمینى مى‏‌فرماید کسى گمان نکند که بدون اعمال ظاهرى و عبادات قالبى مى‏‌تواند داراى ایمان کامل یا خلق مهذّب شود یا اگر خلقش ناقص و غیر مهذب شد، اعمالش ممکن است تامّ و تمام و ایمانش کامل شود یا ممکن است بدون ایمان قلبى اعمال ظاهریه‏‌اش تامّ و محاسن اخلاقیه‏‌اش کامل گردد؛ وقتى اعمال قالبیه ناقص شد و مطابق دستورات انبیا نگردید، احتجاباتى در قلب و کدوراتى در روح حاصل مى‏‌شود که مانع از نور ایمان و یقین مى‏‌شود، همین‏‌طور اگر اخلاق رذیله در قلب باشد، مانع از ورود نور ایمان در آن خواهد شد.

پس معلوم شد که علوم اسلامى طبق احتجاجات بشر و مقامات سه‏‌گانه انسان، به این سه قسم منحصر مى‏‌شود. پس از آنکه معلوم شد این علوم طبق فرمایش رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم سه رشته است، باید بررسى شود که هر یک از این سه بر کدام یک از علوم منطبق است. به نظر امام خمینى «آیه محکمه» عبارت است از علوم عقلیه، عقاید حقه و معارف الهیه. «فریضه عادله» نیز عبارت است از علم اخلاق و تصفیه قلوب. «سنّت قائمه» هم عبارت است از علم ظاهر و علوم آداب قالبیه.

طبق استدلال ایشان، کلمه «آیه» به معناى «نشانه» است و با علوم عقلى و اعتقادى تناسب دارد، زیرا این علوم نشانه‏‌هاى ذات و اسماء و صفات و دیگر معارف‏‌اند و سابقه ندارد که در علوم دیگر به آیت یا نشانه تعبیر شود؛ براى مثال در کتاب الهى در موارد زیاد بعد از اقامه برهان بر وجود مقدس صانع یا اسماء و صفات آن ذات مقدس یا وجود قیامت و کیفیات آن و عالم غیب و برزخ مى‏‌فرماید:

این آیت است یا آیات است براى متفکرین یا عقلا و این تعبیر رایجى است نسبت به این علوم و معارف، چنانچه توصیف به «محکمه» بودن نیز مناسب با این علوم است، زیرا که این علوم در تحت میزان عقلى و برهان محکم است و اما سایر علوم را به حسب نوع برهان محکم و استوار نیست.

و اما دلیل آنکه «فریضه عادله» به علم اخلاق مربوط است، توصیف فریضه است به «عادله»، زیرا خلق حسن، خروج از حد افراط و تفریط است و هر یک از دو طرف افراط و تفریط مذموم و «عدالت» که حد وسط و «تعدیل» بین آنهاست، نیکوست. پس «عادله» بودنِ فریضه دلالت کند بر آنکه منطبق بر علم اخلاق است، چنان‏که فریضه بودن نیز خالى از اشعار نیست، زیرا فریضه در مقابل سنت، آن است که عقل را راهى به ادراک آن باشد، چنان‏که علم اخلاق چنین است، برخلاف سنت که راجع به تعبد صرف است و عقول از درک آن عاجزند و به همین دلیل گوییم که «سنّت قائمه» راجع به علوم تعبدى و آداب شرعى است که تعبیر به «سنّت» شده است و عقول به حسب نوع از ادراک آنها عاجز است و طریق اثبات و فهم آنها سنّت است، چنان‏که تعبیر و توصیف سنّت به «قائمه» نیز مناسب با همان واجبات شرعى است، زیرا «اقامه» واجبات و برپا داشتن و «اقامه» صلوات و زکات و غیر آن، تعبیر شایع صحیحى است و این کلمه در آن دو علم دیگر به کار نمى‌‏رود.

جایگاه سایر علوم در طبقه‏‌بندى علوم از دیدگاه امام خمینى (ره)

به نظر امام خمینى، سایر علوم در یکى از اقسام سه‏‌گانه قرار مى‏‌گیرند؛ براى مثال، علم طبّ، تشریح، نجوم و هیئت در صورتى که نظر آیت و علامت به‏‌سوى آنها داشته باشیم و علم تاریخ و امثال آن، در صورتى که با نظر عبرت به آنها مراجعه کنیم، در «آیه محکمه» قرار مى‏‌گیرند و به واسطه آنها علم به اللّه یا علم به معاد حاصل یا تقویت مى‏‌شود، گاهى تحصیل آنها در «فریضه عادله» قرار مى‏‌گیرد و گاهى ممکن است در «سنّت قائمه» داخل شود، اما اگر تحصیل آنها براى خود آنها یا استفادات دیگرى باشد، اگر ما را از علوم آخرت منصرف نمودند، به ‏واسطه این انصراف بالعرض مذموم شوند و الا ضرر و نفعى ندارند. امام چنین مى‏‌فرماید:

پس کلیه علوم تقسیم شوند به سه قسمت: یکى آنکه نافع به حال انسان است به حسب احوال نشأت دیگر که غایت خلقت وصول به آن است و این قسمت همان است که جناب ختمى مرتبت «علم» دانسته و آن را به سه قسمت تقسیم فرمودند و دیگر آنکه ضرر مى‏رساند به حال انسان و او را از وظایف لازمه خود منصرف مى‏‌کند و این قسم از علوم مذمومه است که نباید انسان پیرامون آنها گردد، مثل علم سحر و شعبده و کیمیا و امثال آن و سوم آنکه ضرر و نفعى ندارد، مثل آنکه فضول اوقات را انسان به‏ واسطه تفریح صرف بعضى از آنها کند، مثل حساب و هندسه و هیئت و امثال آن و این قسمت از علوم را اگر انسان بتواند تطبیق با یکى از علوم ثلاثه نماید خیلى بهتر است، و الا حتى‌الامکان اشتغال پیدا نکردن به آنها خوب است، زیرا که انسان عاقل پس از آنکه فهمید که با این عمرهاى کوتاه و وقت‏ کم و موانع و حوادث بسیار نمى‏‌تواند جامع جمیع علوم و حائز همه فضایل شود، باید فکر کند که در علوم کدام یک به‏ حال او نافع‏‌تر است و خود را به آن مشغول کند و تکمیل آن نماید.

البته به نظر امام خمینى علومى که به‏ حال حیات ابدى و زندگانى جاوید انسان نافع باشد، بهتر و مهم‏تر از جمیع آنهاست و آن علومى‏‌اند که انبیا و اولیا به آن امر و ترغیب کردند. مقصود از آنها علوم سه‏‌گانه است. دیدگاه امام را مى‏‌توان در قالب جدول ذیل نشان داد.

نقد سایر طبقه‌بندى‌ها از دیدگاه امام خمینى(ره)

امام خمینى آن دسته از طبقه‏‌بندى‏‌هاى علوم را که نگاه غیرسیستمى دارند، نقد کرده است:

الف) نقد طبقه‏‌بندى شیخ اشراق: از نظر امام بر طالب مسافرت آخرت و صراط مستقیم انسانیت لازم است که از هیچ‏یک از کمالات علمى و عملى صرف‏‌نظر نکند و تهذیب خلق یا تحکیم عقاید یا موافقت ظاهر شریعت را کافى نداند؛ بنابراین اقدام شیخ اشراق در اول حکمه الاشراق که تقسیماتى مى‏‌کند راجع به کامل در علم و عمل، کامل در عمل و کامل در علم که از آن استفاده مى‏‌شود که کمال علمى با نقص در عمل و به‏ عکس ممکن است تحقق پیدا کند و اهل کمال علمى را از اهل سعادت و متخلّصان به عالم غیب و تجرّد دانسته و مآل آنها را انسلاک در سلک علّیّین و روحانیین پنداشته، نادرست است.

ب) نقد طبقه‏‌بندى غزالى و صدرالمتألهین: به فرموده امام خمینى صدرالمتألهین در شرح اصول کافى از غزالى کلامى نقل فرموده است که در آن غزالى علوم را تقسیم نموده است به علم دنیوى و آخرتى و علم فقه را از علوم دنیوى قرار داده و علم آخرت را به علم «مکاشفه» و «معامله» تقسیم کرده است. غزالى علم معامله را علم به احوال قلوب و علم مکاشفه را نورى دانسته که در قلب حاصل شود پس از تطهیر آن از صفات مذموم و به آن نور کشفِ حقایق شود تا آنکه معرفت حقیقى به ذات و اسماء و صفات و افعال و حکمت آنها و سایر معارف پیدا شود. چون ملاصدرا این تقسیم را پسندیده است، در شرح حدیثى چنین فرموده است:

ظاهر این است که این تقسیم و حصر که رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم فرموده‌‏اند راجع به علوم معاملات باشد، زیرا این علوم است که اکثر مردم از آن منتفع مى‏‌شوند و اما علوم مکاشفات در عده قلیلى از مردم حاصل شود که از کبریت احمر عزیزترند، چنان‏که احادیث کتاب ایمان و کفر که پس از این آید، دلایت بر آن دارد.

به نظر امام خمینى کلام غزّالى اشکال دارد و بر فرض صحت آن در سخن ملاصدرا، اشکالى دیگر هست، اما با فرض صحت کلام غزّالى، اشکال کلام ایشان آن است که غزّالى علم «معاملات» را علم به احوال قلب از منجیات، مثل صبر و شکر و خوف و رجاء و غیر آن و از مهلکات، مثل حقد و حسد و غل و غش و غیر اینها دانسته؛ بنابراین، علوم ثلاثه که رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم ، فرموده از علوم معاملات نتواند بود، مگر یک قسم آن‏که «فریضه عادله» است.

کلام غزّالى از دو لحاظ اشکال دارد: یکى آنکه علم فقه را از علوم دنیایى و فقها را از علماى دنیا دانسته، در حالى‏که این علم از اعزّ علوم آخرت است، این ناشى است از حبّ نفس و حبّ به آن چیزى که به خیال خودش اهل اوست، یعنى علم اخلاق به‏ معناى متعارف رسمى و به این دلیل، غزالى از سایر علوم حتى علوم عقلیه انتقاد کرده است؛ دیگر آنکه وى مکاشفات را جزء علوم قرار داده و در تقسیمات علوم وارد کرده است؛ این خلاف واقع است بلکه حق آن است که «علوم» را آن دانیم که تحت نظر و فکر و برهان درآید و قدم «فکر» در آن دخیل باشد. مکاشفات و مشاهدات گاهى نتایج علوم حقیقیه است و گاهى نتایج اعمال قلبیه. بالجمله مشاهدات و مکاشفات و تحقق به حقایق اسماء و صفات در تقسیمات علوم نباید داخل شوند، بلکه مکاشفه وادى دیگر و علوم وادى دیگرند.

با توجه به آنچه آمد، به نظر مى‏‌رسد که با تعیین حکمت متعالیه به‏ منزله مبناى فلسفى علوم در جمهورى اسلامى ایران و طراحى هندسه علوم بر پایه آن در مسیر کارى که امام خمینى انجام داده است، مى‏‌توان شاهد شکوفایى و رونق بیش از پیش علوم در حوزه و دانشگاه بود، همچنین به نظر مى‏‌رسد طبقه‏‌بندى علوم از این دیدگاه مى‏‌تواند مبناى تحولى جدى در نظام آموزشى و پژوهشى حوزه علمیه باشد.

جمع‏‌بندى

طبق آنچه گفته شد، به این نتیجه مى‌‏رسیم که شایسته است در نگاه به علوم و تأسیس رشته‏‌ها از منظر مفید بودن آنها براى فرد و جامعه غافل نشویم. مفید بودن دانش‏‌ها براى انسان و جامعه انسانى باعث مى‏‌شود تا آنها الهى تلقى شوند. ملاک این فایده‏‌مندى، تقویت هر سه مرتبه وجودى انسان است. این مراتب وجودى بر اساس آنچه در دیدگاه امام خمینى آمده بود، در سه عرصه قابل ردیابى و شناسایى است؛ اول ساحت اعتقادات و باورها، دوم ساحت فضایل و رذایل اخلاقى و سوم ساحت رفتارها. بنابراین، هر دانشى که بتواند اعتقاد انسان به خدا را محکم‏‌تر کند، ولو از دانش‏‌هاى طبیعى باشد، مفید خواهد بود و اگر انسان را از خدا دور کند، مضر خواهد بود.

پی نوشتها:

۱. سید جعفر سجادى، فرهنگ علوم فلسفى و کلامى، ص ۴۲۹ – ۴۳۰ و ژان برن، ارسطو و حکمت مشاء، ترجمه سید ابوالقاسم پورحسینى، ص ۳۳ – ۴۴. .فارابى، احصاءالعلوم، ترجمه حسین خدیوجم.

  1. على‏ اصغر حلبى، گزیده متن رساله اخوان‏الصفا و خلان‏الوفا، ص ۳۰ – ۳۱.
  2. محمد غزالى، احیاء علوم‏الدین.
  3. همو، مجموعه رسائل، ص ۵۴۲ .
  4. همان.
  5. خواجه نصیرالدین طوسى، اخلاق ناصرى، تصحیح و تنقیح مجتبى مینوى و …، ص ۱۵۴
  6. امام خمینى، چهل حدیث، ص ۳۸۶ (مباحث بعدى نیز از ص ۳۸۶ – ۳۹۷ همین منبع نقل شده است، مگر اینکه منبع دیگرى ذکر شده باشد).
  7. همان، ص ۱۴.
  8. ر ک: نجف لک‏زایى، اندیشه سیاسى صدرالمتألهین، ص ۶۰ – ۷۴.
  9. عن أبى الحسن موسى علیه‏السلام ، قال: دخل رسول‏الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، المسجد فاذا جماعه قد أطافوا برجل. فقال: ما هذا؟ فقیل: علامه. فقال: و ما العلامه؟ فقالوا له: أعلم الناس بأنساب العرب و وقائعها و أیّام الجاهلیّه والأشعار العربیّه. قال: فقال النّبىّ صلى‏ الله ‏علیه‏ و‏آله‏ و سلم : ذاک علم لایضرّ من جهله و لاینفع من علمه. ثمّ قال النّبىّ، صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم : إنّما العلم ثلاثه: آیه محکمه، أو فریضه عادله، أو سنّه قائمه، و ما خلاهنّ فهو فضل (ر ک: امام خمینى، چهل حدیث، ص ۳۹۵).
  10. صدرالمتألهین شیرازى، عرفان و عارف‏نمایان (ترجمه کسر اصنام الجاهلیه)، ترجمه محسن بیدارفر، ص ۷۴ – ۷۵.
  11. همو، المظاهر الالهیه فى اسرار العلوم الکمالیه، تصحیح و تحقیق و مقدمه سید محمد خامنه‏اى، ص ۲۹۵.
  12. سید حسین نصر، «صدرالدین شیرازى»، به نقل از: م . م . شریف، تاریخ فلسفه در اسلام، ج ۲، ص ۴۸۱.
  13. صدرالمتألهین شیرازى، شرح الهدایه الاثیریه، ص ۴ – ۵ .
  14. ابن خلدون، مقدمه، ترجمه محمد پروین گنابادى، ص ۸۸۳ – ۸۸۴ .
  15. سید صادق حقیقت، «طبقه‏بندى دانش سیاسى در جهان اسلام: با تأکید بر دوره میانه»، فصلنامه علوم سیاسى، شماره ۲۸.

کلمات کليدي
یادداشت
 
امتیاز دهی
 
 


مطالب مرتبط

پربازدید ترین مطالب

مطالب مرتبط

پربازدید ترین مطالب
[Part_Lang]
[Control]
تعداد بازديد اين صفحه: 3952
Guest (PortalGuest)

پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي - دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم
مجری سایت : شرکت سیگما